ایجاد هلدینگ؛ راه بقای دامداری و مرغداری
دنياي اقتصاد : پس از آزاد شدن قیمت نهادهها و به تبع آن، افزایش قیمت تمام شده محصولات دام و طیور، لاجرم محدودیتهایی در بازار فروش این محصولات ایجاد شد و دامداران و مرغداران برای فروش بدون زیان محصولات خود، با چالش جدی مواجه شدند. مکاتبات و مصاحبههای اعتراضآمیز تشکلهای دامپروری و مرغداری، به خودی خود گویای فشار وارده بر تولید کشور است. بدون شک آنچه باعث نجات این صنایع و تداوم و پایداری تولید میشود، تعریف بازارهای صادراتی جدید و پایدار است.
البته تردیدی در تاثیر تحریمهای بینالمللی بر اقتصاد کشور و محدود شدن بازار صادرات نیست، ولی باید پذیرفت که صنعت تولید پروتئین حیوانی کشور نیز به خودی خود، برای حضور مستمر و پایدار در بازارهای جهانی آماده نیست و خود را به ابزارهای مورد نیاز برای نقشآفرینی در بازارهای دست اول جهان تجهیز نکرده است.
حمایتهای دولتی با پرداخت یارانههای سنگین از یکسو و تمرکز فروش تولیدات در بازارهای داخلی و در بهترین حالت، در بازار کشورهایی که سختگیری کمتری در رعایت استانداردها دارند و تمرکز بیشتر تشکلهای کارفرمایی کشور بر واسطهگری به جای بهبود شرایط تولید، صنعت پرورش دام و طیور کشور را سنتی و تا حدود زیادی غیربهرهور نگاه داشته و تغییرات هوشمندانه و دانشبنیان در حد شعار باقی مانده است.متن زیر ماحصل گفتوگوی ما با حسن افتخاریان، نماینده ایران در سازمان بینالمللی کار حول محور چالشهای صنعت دامداری و مرغداری است.
به گفته کارشناسان کشور ما در سه محور فناوری، بازار و سرمایه در توسعه دامداریها، مرغداریها و صنابع وابسته به آنها دچار مشکل است. نگاه شما به این مسائل چیست؟
اگر به این سه مورد مجهز نباشیم، اساسا باقی ماندن در بازار غیرممکن خواهد شد. باید دقت کرد که تسلط بر بازار به فروختن به یک مشتری متفاوت است. ممکن است در مقطعی یک مشتری پیدا کنیم و مثلا در مقیاس قابل توجهی گوشت مرغ به افغانستان بفروشیم، ولی این با اینکه بر بازار مسلط باشیم تفاوت دارد. به عنوان مثال، اگر بخواهیم در بازار اروپا، شبهقاره هند و آسیای میانه و حتی آفریقا تسلط پیدا کنیم به شکلی که فروش دائم داشته باشیم، هم به زمان، هم به سرمایه و هم به فناوری احتیاج داریم.
البته در هر سه مورد ضعف داریم. در نحوه مدیریت بنگاهها در سطح خرد و کلان دچار ایراد هستیم. در مزارع و شرکتهای ما که معمولا هم خانوادگی تشکیل شدهاند، افراد تسلط چندانی بر زوایای مدیریتی ندارند. مدیریت فناوری و بازار سرمایه نیز موضوعاتی هستند که حتما به دانش چند رشته احتیاج دارند. از سوی دیگر ما در سطح کلان کشور نیز هیچگاه برای راهاندازی بنگاهها از افراد نخواستهایم که توانمندیهای مدیریتی داشته باشند. سیاستهای کلانی نیز که برای توسعه کسبوکارها اتخاذ میشود چندان به نفع تولیدکننده نیست. بنگاهها از اکوسیستم کسبوکار ناتوان، همیشه شکایت و گله دارند.در اقتصاد کشور ما، چه در بخش خرد و چه در بخش کلان، شدیدا به بینش و نگرش نیاز داریم. افرادی که دانش این موضوعات را دارند، هم باید تولیدکنندگان و هم دولتمردان را متقاعد کنند.
نگاه شما به مقوله هوشمندسازی و اثرگذاری آن بر کسب و کار چیست؟ و این مساله تا چه حدی میتواند به بهبود وضعیت این دو صنعت بزرگ در ایران کمک کند؟
امروز در دنیا تولیدکنندگان صنایع غذایی و همچنین پرورشدهندگان دام و طیوری که میخواهند در صحنه رقابت باقی بمانند، باید به حساسیتی که مواد غذایی در زنجیره سلامت و همچنین در حفظ و توسعه محیط زیست دارند اهمیت دهند. این مساله که سیستم تولید به صورت هوشمند کنترل شود، از تولید و تامین نهادههای دام و طیور، تا مرحله تولید محصولات دامپروری و مرغداری، بستهبندی و فرآوری در بهبود بازار تاثیرگذار است.
مقوله هوشمندسازی را میتوان از سه زاویه مشاهده کرد. در نگاه ابتدایی توجه به تولید هوشمند تلقی میشود که نتیجه آن در بهترین حالت ایجاد یک خط تولید روباتیک تمام اتوماتیک است.
اما زاویه دیگر بررسی هوش کسبوکار است. اینکه یک بنگاه چگونه میتواند نیازهای مشتری خود را شناسایی کرده، رفتار مشتری و تغییرات رفتار و خواستههای مشتری را رصد و پیشبینی کند. در نهایت زاویه دیگر آن، مربوط به «اسمارتکانترکت»ها یا قراردادهای هوشمند است. در این قراردادها پس از ثبت بین خریدار و فروشنده به نوعی مفاد قرارداد به شکلی بین دو طرف تنظیم میشود که افراد نمیتوانند نکاتی را که بعدها ممکن است بتواند از نظر چارچوبهای حقوقی ایجاد اشکال کند دستکاری کنند. این فرمتها بر اساس استانداردهای مرکز تجارت جهانی در حال تعریف است.
اهمیت ثبت و مستندسازی و خدمات پس از فروش در زنجیره تامین مواد غذایی از چه جایگاهی برخوردار است؟
در دنیا به دلیل اهمیت بالای حقوق مصرفکننده، به ویژه در بازارهای توسعهیافته مانند اروپا، برای مشتری مهم است که گوشت، شیر، مرغ یا تخم مرغی که مصرف میکند هیچ گونه ایراد یا اشکالی نداشته و به محیطزیست آسیب نزده باشد. پس ما مجبور هستیم که در فرآیند هوشمندسازی همه موارد را ثبت و مستند کنیم. در بازارهای پیشرفته قطعا نمیتوان تنها به تعریفهای نتیجهگرا بسنده کرد. مشتری میخواهد دقیقا بداند که محتوای این محصول چیست؟ چقدر کالری دارد؟ در فرآیند تولید چه افزودنیهایی به آن اضافه شده است و ماده نگهدارنده آن چیست؟ همان نهادههایی که در روز اول وارد دامداری یا مرغداری شدهاند باید شناسنامهدار باشند. تمام فرآیند باید تعریف شود. حتی اینکه پرسنل و اپراتورها چه شرایطی دارند و کجا آموزش دیدهاند و کجا واکسینه شدهاند. باید شرایط سلامت آنها به دلیل حضور در محیط و برخورد نزدیک با دام یا طیور مشخص باشد. اینکه زنجیره سرد چگونه مدیریت میشود؟ چگونه از تکنولوژیهای امواج رادیویی استفاده میکنند تا مشتری بتواند شرایط حملونقل و زنجیره سرد گوشت، مرغ، لبنیات یا تخم مرغ را رصد کند.
در حوزه تجارت بینالملل، خدمات پس از فروش به ویژه در حوزه مواد غذایی اهمیت چندانی ندارد. بعضی از محصولات از جمله دام زنده یا گوشت مرغ و تخممرغ شامل خدمات پس از فروش نمیشوند، ولی خدمات حین و قبل از فروش اهمیت زیادی دارد. این نیز از طریق استفاده از خدمات هوشمند قابل ارائه است. از طریق وبسایت میتوان به مشتری نشان داد که محصولات چگونه رهگیری و ردیابی میشوند. باید به مشتری نشان داده شود چه کدی را ردیابی کند و اگر ایرادی داشته باشد به چه طریقی میتواند در این سیستم به تولیدکننده برگردد. اینکه چگونه محصول وارد چرخه اصلاح یا معدومسازی میشود و چگونه غرامت پرداخت میشود مهم است. محصولات پیچیده بازارهای خاص مانند محصولات حلال یا محصولی مانند کنسرو ماهی تن که در دنیا شرایط خاصی دارد همیشه زیر ذرهبین است و برای آنها باید از پلتفرمهای هوشمند به عنوان خدمات قبل و حین فروش به مشتری استفاده کرد.
در تجارت الکترونیکی، هوشمندسازی فرآیندها در جایی اتفاق میافتد که بخواهیم با فشار تکنولوژی روند بازار را به سمت تمایل مشتری سوق داده و رفتار مشتری را مشاهده کنیم. اگر این اتفاق نیفتد جایی در بازار توسعهیافته نخواهیم داشت.
جایگاه هلدینگها در افزایش بهرهوری را به چه میزان مهم میدانید؟
در حال حاضر بنگاههای اغلب مزارع پرورش دام و طیور ما کوچک هستند. ما نیاز به هلدینگهایی داریم که تعدادی از این بنگاههای کوچک را در کنار هم قرار دهند. هزینه تمامشده را کاهش و بهرهوری را افزایش دهند. مثلا خرید زنجیره حمل و نقل سرد یا یک مرکز بستهبندی باید توجیه اقتصادی داشته باشد. تحقیق و توسعه نیز برای شرکتها هزینهبر است. اینکه ما کی بتوانیم این دانش را به بینش تبدیل کنیم و موجب تغییر رفتار شویم مهم است. موضوع رعایت مقیاسها و ارزشمندی پیوستن به زنجیره تامین باید به یک فرهنگ برای جامعه تبدیل شود.
در حال حاضر به دلیل گران شدن منابع انرژی و بالا رفتن سطح حقوق و دستمزد کارگری و برای اینکه قدرت خرید در جامعه ایجاد شود و ما بتوانیم رکود و تورم را پشت سر بگذاریم باید لینکهای مدیریتی درست کرده و تعداد زیادی از این بنگاههای کوچک و متوسط را در قالب زنجیره، تجمیع کنیم. پیوستن به این زنجیرههای تولید دام و طیور و کاهش تعداد مراکز تولید کوچک به نفع افزایش تعداد زنجیرههای تولید تنها راه بقا در بازار امروز جهان است.
باید پذیرفت که از میان ۶۰۰ میلیون بنگاه کوچک و متوسط اقتصادی شناختهشده در دنیا تنها حدود ۵ تا ۱۰ درصد آنها توانستند وارد تجارتهای بینالمللی و زنجیرههای تامین و صادرات شوند.
منبع خبر: دنیای اقتصاد
تاریخ انتشار: ۱۴۰۱/۰۹/۰8